سلام خوب بود ياد روزي افتادم که توي مدرسه براي ديدار رهبري قرعه کشي کردند اسم من از بين 120 نفر در اومد منم خوشحال شدم واما چشمتون روز بد نبينه .حسابي حالم بد شد از اين بيماري ويروسي و... استخاره کردم برم يا نرم بد اومد نرفتم .شب واقعا حالم بدتر شد.دعا کردم خدايا قسمت بشه من يه بار برم ديدار اقا.همين هم شد چند ماه بعد با خانواده رفتيم که 2 شب بمونيم اما قسمت من همون يه شب شد چون موقع رفتن گرمازده شدم وتو خونه اقوام موندم.

سلام
مرا بياد ديدار رهبر عزيزم در ابرکوه يزد در سال 85 انداختيد که در صف جلو به خوبي حضرت اقا را زيارت کردم
و چه با سليقه بود قاري مراسم که با ايه اطيعو الله واطيعوالرسول و...
مجلس را شروع کرد
و هيچ وقت گرمي اشک چشمهايم را بر گونه هايم در آن هواي سرد فراموش نميکنم

سلام

توفيق پيدا کرديم و شنبه در خدمت حضرت آقا بوديم...خاطه تان من را ياده خودم انداخت فکر ميکردم من از همه زود تر آمده ام و وقتي آمدم در پايين را بسته بودند و با گريه به نگهبان اصرار کردم اما با اين حال نذاشتن و گفت :عزيزم اگه بخوام شمارو راه بدم بقيه رو هم بايد راه بدم...ديدم حرفش منطقي است و يا دلي شکسته به بالا دويدم و رديف اول طبقه بالا همه پايين را نظاره گر بودم...

التماس دعا

يا علي