![]() لطفا به گوش «آقا مجتبی» برسانید؛
دلمان لک زده تا در ایام اعتکاف، از مسجد آیتالله شاه آبادی بیرون برویم تا در مسجد چهل ستون پشت سر «آقا مجتبی» نماز بخوانیم و به تذکر آن روحانی جوان اعتنا نکنیم که میگوید: اعتکافتان دچار مشکل میشود، از مسجد بیرون نروید! و ما با خنده بگوییم: نماز پشت سر آقا مجتبی را عشق است!
عقیق،رضا صیادی: آهای آقای دکتر! شما را به خدا هر چه در چنته داری، رو کن. پیرمردی که روی آن تخت سفید خوابیده و نفسهایش به شمارش افتاده، مراد ماست که خدا میداند حاضریم جانمان را بدهیم تا او دوباره چشمهایش را باز کند، روی صندلی رنگ و رو رفتهاش بنشیند و برایمان از سیدالشهدا(ع) بگوید . آقای دکتر! نکند این روزها، مثل یکی از همین فیلمهای صدتا یک غاز ایرانی، از اتاق شیشهای بیرون بیایی و بگویی: متاسفم. تو را خدا برایم روضه نخوان که ما وسیلهایم و عمر دست خداست! میدانم. اصلا من و تو که باشیم که بخواهیم خودمان را وارد معامله آقا مجتبی و خدا کنیم، اما راستش را بخواهی این دلشوره عذاب آور، دست بردار نیست. هر بار که صدای پیامک موبایلم میرود بالا ، دلم هوری میریزد پایین. این شایعههای لعنتی هم که دست بردار نیستند. مرد باش و بگو حال آقا مجتبی خوب شده و همین روزها از بیمارستان مرخص میشود و چهارشنبه همین هفته جلسه اخلاق برپاست. دلم از این میسوزد که حاج آقا همین بیخ گوشمان بود و قدرش را ندانستیم. این سالها آنقدر مشغله داشتیم که اصلا چهارشنبههای تقویم را گم کرده بودیم. حالا مثل این بچههای خیالباف دارم با خودم قول و قرار میگذارم که «اگر حاج آقا خوب شود...» بیا و مردانگی کن تا این آرزوها به دل ما نماند. دلمان لک زده تا یک دفتر چهل برگ از آن مغازهدار قدیمی خیابان ایران بخریم و از همان در کوچک انتهای بن بست ملکی وارد مجلس شویم. اول یک استکان چای کمر باریک بخوریم و بعد برویم یک جایی نزدیکیهای صندلی حاج آقا برای خودمان دست و پا کنیم. دلمان لک زده تا حاج آقا اوصاف «متقین» را بگوید و ما مثل این میرزا بنویسهای کارکشته تند و تند نت برداریم و چند روز بعد دفتر را گم کنیم تا همین داستان هفته بعد هم تکرار شود. دلمان لک زده که گاهی اوقات برویم و پشت سر حاج آقا نماز بخوانیم و موقع قنوت گوشهایمان را تیز کنیم تا هر چه او خواند را تکرار کنیم، بدون آنکه حتی معنایش را بدانیم و بعد توی دلمان بگوییم حاج آقا که بی حکمت دعا نمیکند. اصلا دلمان لک زده برای همان غروری که پس از کلاسهای اخلاق حاج آقا سراغمان میآمد. تا بادی در گلو بیندازیم و به دوستان بگوییم :«دیشب جلسه اخلاق حاج آقا مجتبی بودیم...» و همین جمله ساده را طوری آب و تاب دهیم که شنونده گمان کند با یکی از شاگردان خصوصی استاد طرف است. دلمان لک زده تا در ایام اعتکاف، از مسجد آیتالله شاه آبادی بیرون برویم تا در مسجد چهل ستون پشت سر «آقا مجتبی» نماز بخوانیم و به تذکر آن روحانی جوان اعتنا نکنیم که میگوید: اعتکافتان دچار مشکل میشود، از مسجد بیرون نروید! و ما با خنده بگوییم: نماز پشت سر آقا مجتبی را عشق است! دلمان لک زده برای زل زدن به آن چشمهایی که انگار همیشه حوضچه اشک است. دلمان لک زده برای «آمین» گفتن به دعاهایی که حاج آقا میخواند و دل ما را قرص میکرد که خدا بندگانش را دوست دارد. میبینی آقای دکتر! خروار خروار آروزهای ما روی آن تخت سفید خوابیده است. قول بده همین امشب وقتی معاینهات تمام شد ، کنار تخت حاج آقا بایستی، دستت را به آسمان بلند کنی و «آمن یجیب» بخوانی. اگر این قوانین دست و پا گیر پزشکیات راه داد، سراغ حاج آقا برو، نگاه به چشمان بسته اش نکن، حتما صدایت را میشنود. سرت را کنار گوشش ببر و آرام بگو: «خیلیها توی این شهر هزار رنگ چشم انتظارند که شما برگردید. یک وقت نا امیدشان نکنید...»بعد به نیابت از همه ما بر آن دستان بی رمق بوسه بزن که عجیب دلتنگش هستیم. آقای دکتر جان تو و جان عزیز ما.
[ دوشنبه 91/9/13 ] [ 10:53 عصر ] [ سجاد اسماعیلی ]
بسم الله الرحمن الرحیم حتما ماجرای هتک حرمت به امام مظلوممان، امام هادی (ع) را میدانید. با دلی سرشار از غم و اندوه بخاطر غربت ائمه ی بزرگوارمان این متن را مینویسم ، چه ائمه ی بزرگی داریم که هنوز بعد از گذشت بیش از هزار سال کفار و شیاطین از آنها کینه به دل دارند من میدانم اولین بار این بغض و کینه کجا بروز کرد آری ، اولین بار با به آتش کشیدن درب خانه ی مادرمان و مجروح کردن آن حضرت این کینه بروز کرد چه زیبا امام عزیزمان حضرت هادی (ع) در زیارت جامعه ی کبیره بعد از وصف ائمه ی معصومین میفرمایند " وَ صَبَرتُم عَلی ما اَصابَکُم " و صبر کردید بر مصیبت هایی که بر شما وارد شد مادرمان بین در و دیوار مجروح شد ، ضربه بر سر امیرالمومنین وارد شد ، جگر امام حسن پاره پاره شد و امام حسین .... در همه ی این مصیبت ها صبر کردید واقعا شرمنده ایم از این همه مصیبتی که بر شما وارد شد تا من و امثال من درس بگیریم و آدم شویم اما نشدیم... ای وای که همچنان این بی احترامی ها و هتک حرمت های شیطان صفتان ادامه دارد وای بر ما اگر آرام نشینیم اگر آرام نشینیم مطمئنن اگر در زمان حضرات معصومین هم می بودیم ساکت می ماندیم! در دانمارک به رسول الله ،خاتم الانبیا بی احترامی کردند قرآن را سوزاندند در روز عاشورا پرچم اباعبدالله را آتش زدند و دل حضرت زهرا را خون کردند و اکنون حرام زادگانی امثال شاهین نجفی و طرفدارانش به امام هادی و حضرت صاحب الزمان و امام رضا بی احترامی کردند واقعا اگر کسی عکس کاور سی دی این حرام زاده که به امام رضا بی احترامی کرده را دیده باشد و کینه و بغض نسبت به این حرامی در دلش به وجود نیامده باشد باید حتما به شیعه بودنش شک کند " وَ حربٌ لِمَن حارَبَکُم " تعجب میکنم از کسانی که میگویند این یک بحث سیاسی است و دین از سیاست جداست و با گفتن این حرف می خواهند چشم بر این زشتی ها ببندند، دیگر باید بر سر حضرت زهرا چه بلایی می آمد که بفهمیم دین از سیاست جدا نیست و این عقیده که دین از سیاست جداست تبعاتی همچون آتش زدن درب خانه ی دختر رسول الله را دارد! انشاالله صاحبمان ظهور می کنند و تک تک هتاکین را مجازات میکنند،از آن دو ملعون گرفته که مادر مارا به چه گناهی کشتید؟! " به ایّ ذَنبٍ قُتِلَت " تا این شاهین نجفی حرام زاده بر اساس احکام اسلامی و قوانین اجتماعی بی احترامی به انبیاء و ائمه ی معصومین و حضرت صدیقه طاهره جرمی است بزرگ و هتاک مرتد است و حکم مرتد ، اعدام است ما منتظر اعدام شاهین نجفی هستیم... این کرکس است که جسارت نموده است شعر از وبلاگhttp://313nafar.mihanblog.com/استادم آقای صدرائیان [ پنج شنبه 91/2/21 ] [ 7:15 عصر ] [ سجاد اسماعیلی ]
بسمه تعالی
نفس این روحیه، مطالبهگرى و نشاط، همان چیزى است که جوان امروز ما به آن احتیاج دارد. چندی است شاهد برخوردهایی جزمی و نابخردانه در عرصهی اینترنت هستیم. برخوردهایی توجیه نشده و غیر منطقی که دامنگیر بسیاری از فعالان سایبری خدوم و متعهد شده است. سایتهایی نظیر صراط، تریبون، خبرنامه دانشجویان ایران، بیباک، 598، و تریبون مستضعفین. همچنین اخبار بازداشت افرادی چون آقای ذاکری، و آقای نیلی، که از جملهی نویسندگان متعهد کشور بوده و به ترتیب مشغول به خدمت در نشریه نه دی، و سایت رجانیوز بودهاند، نیز مایهی تعجب بسیاری از فعالان عرصهی نبرد سایبری شده است. ما نسل جوان و فعالان سایبری آزاد و مستقل کشور، فارغ از ذکر سوابق ارزشمند برخی از این سایتها در دوران فتنهی پس از انتخابات 88، تنها چند سوال را مطرح می کنیم و از مسئولین امر انتظار پاسخگویی داریم. 1- اول آنکه چرا در کشوری که بسیاری از جوانان آن، به صورت خودجوش و از روی دغدغه، مشغول فعالیت فکری و تولید محتوا در عرصهی نبرد سایبری هستند، از این پشتوانهی فکری در تصمیمگیریهای کلان مربوط به این حوزه استفاده نمیشود و بعضاً تصمیماتی گرفته میشود که آشکارا به جریان این نبرد مقدس لطمه وارد میکند؟ آیا بهتر نیست به این قشر جوان و اندیشمند، اندکی بیشتر اعتماد کنیم؟! 2- آیا طبق قانون، قبل از مسدود نمودن یک سایت، نباید مدیران آن سایت را از مشکلی که در سایتشان منجر به این تصمیم شده است مطلع کنید؟! 3- آیا مسدود نمودن یک سایت، آن هم بدون اطلاع قبلی، و یا اطلاع رسانی عمومی در رابطه با علل انسداد آن، به اعتماد عمومی لطمه وارد نمیکند؟! آیا اصولاً تصمیمگیران این عرصه، ارزشی برای این اعتماد عمومی قائل هستند؟! 4- چه تضمینی وجود دارد که در مسدود نمودن سایتها و خبرگزاریها، سلیقههای شخصی و یا جریانهای حزبی دخیل نباشند؟ آیا نباید در این زمینه شفافسازی لازم انجام شود؟ 5- آیا نباید نوع تخلفات منجر به مسدود شدن سایتها پیشاپیش اطلاعرسانی شود؟ آیا انتقادی که به یکی از مسئولین نظام در این سایت شده، بیش از انتقادهای فراوانی بوده است که به دولت نهم و دهم شده است و هیچ برخوردی بر علیه آن اتفاق نیفتاده است؟! آیا علت این اعمال محدودیتها حفظ نظام است؟ به نظر میرسد اینگونه محدودیتها تنها به بدنهی جامعه لطمه میزنند و خود باعث ناامیدی نسل جوان، از دست دادن نشاط، و ناامیدی از مطالبهگری خواهند شد. نباید وجود دشمن بیرونی موجب شود از اصلاح درونگفتمانی بپرهیزیم. ما فعالان سایبری، نمیتوانیم نسبت به مطالبات جدی خود در زمینهی عدالتخواهی، آرمانخواهی و حقطلبی، سستی و کوتاهی از خود نشان دهیم. چرا که رهبر ما حضرت امام خامنهای ما را دعوت به دوری از محافظهکاری و استمرار مطالبهگری نموده است. حتی اگر ثمرهی این مطالبهی جدی، از مسدود شدن وبلاگهای خودمان باشد.
جنبش وبلاگی مطالبهی حقوق فعالان سایبری
http://motalebegari.blogfa.com/ [ پنج شنبه 90/12/18 ] [ 12:51 عصر ] [ سجاد اسماعیلی ]
بسم الله الرحمن الرحیم مدتی هست حسابی درگیر درس های دانشگاه هستم وقت نکردم بنویسم ،ولی به دلیل علاقه ی زیادی که به شهید احمدی روشن و فرزندش دارم تصمیم گرفتم عکس هایی از فرزندش که برای اولین بار در مراسمی شرکت کرده بود رو بذارم خوشبختانه علیرضای احمدی روشن عزیز در اولین مراسم تشریف آورده بود به مدرسه ی دوران دبیرستانم(مجتمع آموزشی سبحان) خیلی پسر گلی هست...با دخیره ای عکس ها ، عکس هارو با کیفیت واقعی ببینید
[ سه شنبه 90/12/16 ] [ 10:15 عصر ] [ سجاد اسماعیلی ]
[ شنبه 90/11/1 ] [ 4:39 عصر ] [ سجاد اسماعیلی ]
|
||